اما با روی کارآمدن مجلس یازدهم و دولت سیزدهم که به جهت تفکر و گرایش سیاسی همگرایی کامل و جامعی با این رسانهها داشتند نوک پیکان این هجمه و تخریبها از دولت و مجلس به سمت چهرههای سیاسی، اجتماعی، هنرمندان و چهرههای محبوب رسانهای چرخید. چه اینکه با هر کنشی از سوی این چهرهها رسانههای دلواپس به تخریب و تخطئه آنها پرداختهاند. تفاوتی هم نمیکند که این رویکرد در قبال برخی چهرههای ورزشی صورت گیرد یا یک چهره هنری مورد تخریب قرار گیرد. بلکه برای دلواپسان مهم این است که هیچکسی بر خلاف موازین و منویات آنها رفتار نکند.
بر همین اساس نیز اگر برنامه یا چهرهای در جامعه به محبوبیت دست پیدا کند تلاش میکنند تا به هر نحوی که شده او را مورد هدف قرار دهند، تخریب کنند و با فرافکنی کارکرد او را زیر سوال ببرند. در حالی که نگاهی به شرایط جامعه و نوع نگرش مردم به مسائل مختلف به وضوح نشان میدهد که نگاه مردم به تندروها، دلواپسان و مواضع اعلامیشان چگونه است و در خصوص چهرههای محبوب و برنامههایی که همواره با مردم پیش رفتهاند و سخن مردم را در اولویت قرار دادهاند چیست.
نکته اینجاست که تندروها و رسانههایشان حتی شأنیتی برای تکثر آرا و عقاید در جامعه قائل نیستند، چند صدایی را برنمیتابند و صرفا درصدد تخریب صدای مخالف و منتقد هستند. نمونه واضح این مساله را میتوان در نوع مواجهه آنها با چهرههای رسانهای که به هر دلیلی با تلویزیون قطع همکاری کردهاند دید. چهرههایی مثل عادل فردوسیپور، رضا رشیدپور، مزدک میرزایی، فرزاد حسنی، مهران مدیری، رامبد جوان و احسان علیخانی که هر کدام برای صداوسیما وزنهای محسوب میشدند، اما با رویکردهای این سازمان راهی جز جدایی نیافتند. با این حال نوع برخورد رسانههای تندرو با این افراد نیز مملو از تخریب و هجمه بوده و هر از چندی به انحای مختلف آنها را گزیدهاند. چه اینکه چندی پیش نیز وقتی صحبت از بازگشت رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به میان آمد این رسانهها داد و قال کرده و با فشار مدیران صداو سیما را منصرف کردند.